به جان خودم تو این چن ماهی که نبودم گل کاشتین شما دو تا از بس پست گذاشتین موندم چجوری بخونمشون واقعن خسته نباشین
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 186
با ریتم آهنگ دوست دختر من بخونید.
برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 219
سلام
آخه چی بگم من به شما دوتا!!
اصن اعصابم خوردشد خدافظ!
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 180
سلام!
اين دفعه ديگه هيييچ ترسي ندارم اين جا كافي نت نيس اينترنت خوابگاست!
مث هميشه ميام كه اساتيد محترم رو نابود كنم(البته در كل براشون احترام زيادي قايلم(همزه پيدا نكردم به بزرگي خودتون ببخشيد!!) صرفا براي شوخي! :دي)
راستي محرمه با عرض تسليت بايد بگم شايد تا آخر دهم باز نيام آپ كنم(باز هم به بزرگواري خودتون ببخشيد!!! :ديدي) ولي بعدش حتما حتما ميام اين جا همدان هوا خوبه استاداشم متناسب با هواش پيش ميرن كلا باحالن آدم حيفش مياد اذيتشون كنه(آخيي!!) ولي ديگه ديگه!!
فقط به اين فكرم كه يه وبلاگ با نام "من و هم خوابگاهي هام" درست كنم تا بدونيد(نخ سوزن تو مكسز!!) كه خوابگاهي بودن تو شهر غريب يعني چي!!!
سرتونو درد نيارم بازم ميام باي..... فعلا!
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 160
این جمله بازار مشترک پیتر و پاندای کونگ فو کاره. :دی
من: مجید؟ کرم بریز...
مجید: مگه میخوایم ماهی بگیریم؟
**********************
از امروز اصطلاح ماهی گرفتن بجای کرم ریختن استفاده می شود.
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 176
اینو در وصف اون کچله سرودم:
قد و بالای تو استادو بنازم
شیکم گنده ی استادو بنازَََََ َ َم...
تو که با کله ی تاس..
می خوری یه دبه ماست...
تو که نمره نمیدی چرا نمی رقصیییییییییییی؟
تو که با خودکار شیک
هر دفعه با یک تاپیک
ما رو به سیخ میکشی چرا نمی رقصییییییی؟
تو چه زیبااااااااااااا....
چه شکیبااااااااااا.....
خاک عالم رو تو فرقمون می ریزییییییییی...
تو بی هفت تیییییییییییر....
بی بِرِتاااااا...
هممون رو میکشی چرا نمی رقصییییییییییی؟
کت و شلوار تو استادو بنازم....
پیرهن گشاد خط دارو بنازم....
تو که هم سر میبری
از همه کچل تری...
تو که استاد منی چرا نمی رقصیییییییییییییییییی؟
تو که خفاش شبی
بتمنی سوپر منی...
تویی که کچل منی چرا نمی رقصی؟
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 159
وقتی بی کار میشی و حوصله ات سر میره .... وقتی خاک به اندازه ی کافی پیدا میشه که تو سرت بریزی...باید چیکار کنی؟
نظر خودت که به درد عمه ات میخوره...میدونی؟ اینجا فقط نظر من مهمه. :دی
من که حوصله ام سر میره میرم تو کلاس های بقیه بچه ها میشینم و شلوغ میکنم . استادا هم شاکی میشن که اون کلاس چقد شلوغه...خوبیش هم اینه که اسمت تو لیست نیس که واست منفی بذارن....حرص استاد هم در میاد.
اگه توی یه دانشگاه بزرگ درس میخونین که معمولن کسی کسی رو نمیشناسه میتونین برین تو کلاس های که شما درسش رو ندارین و ی شلوغ کنید تا استاد پدرش در بیاد. اگه بتونین جووووووووووووری شلوغ کنید که استاد واسه همه منفی بذاره که دیگه نور علی نوره. :وی
شیطون و دیوونه بمونید لطفن. :پی
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 178
اولین جلسه ای که زیست داشتیم هانیه یه مقداری حرف میزد بخاطر همین خانوم هاشمی نژاد بهش گف بیا جلو پیش خودم بشین هانیه جون دلم برات تنگ میشه
اون جلسه رو هانیه در جوار معلم سر کرد...
جلسه ی دوم از خانوم هاشمی نژاد اجازه گرفت که میتونه بره سر جاش یا نه؟
اونم گفت آره میتونی بری... هانیه از پارسال تا الآن واقعن خیلی بهتر شدی... همینجوری که پیش بری ما میتونیم رو تو به عنوان یکی از مسئولین خودمون حساب کنیم
بچه ها گفتن کی؟ هانیـــــه؟
خانوم هاشمی نژاد گفت آره مگه چیه؟ رییس جمهوری وزیری... حداقل نماینده مجلسی
بچه ها داشتن با حرفاشون نشون میدادن که هانیه صلاحیت این مقاما رو نداره... خانوم هاشمی نژاد گفت حداقل اگه نتونست خود اینا بشه به عنوان یدک که میتونه باشه که... مثلن خانوم نماینده... خانوم وزیر... خانوم رییس جمهور
هانیه بعد از این که خنده ی بچه ها رو دید و بعد از یه مدت زمان تقریبن طولانی منظور معلمو گرفت گف نـــــه خانـــــوم من میخوام درس بخونم
- خب درس خوندن که به جاش ولی هدف آدم که فقط درس خوندن نمیشه که...
- نه خانوم من هدفم درس خوندنه میخوام درسمو تموم کنم
- خب درست هف هش سال دیگه تموم میشه بعد از اون چی؟
- نه خانوم پونزده سال دیگه میشه
- عه میخوای دکترا بگیری؟ باریکلا باریکلا.... ولی هانیه جان هدف اصلیت باید درس خوندن باشه نه این که تنها هدفت درس خوندن باشه
- خب خانوم منم هدف اصلیم درس خوندنه دیگه
- عه؟ پس هدفای دیگه هم داری؟
- خانوم من فعلن فقط میخوام درس بخونم
- باشه... ده سال دیگه میبینیمت هانیه خانــــــوم
فرزانه: خانوم ازش میپرسین هدف اصلیت چیه که دیگه نمیتونه بگه هدف اصلیم شوهر کردنه که
خانوم هاشمی نژاد: خب البته فرزانه جان اگه تو همچین هدفی داری به ما ربطی نداره ها؟ راحت باش
بچه ها ده سال دیگه هانیه به نظرتون چجوری میشه؟
الهه: شیش تا بچه دوروبرشن
خانوم هاشمی نژاد: ای بابا ده سال دیگه شیش تا بچه؟ چه خبره بابا بچه دو تا سه تا نه دیگه شیش تا
من هی میگم سی سال دیگه حالا شما هی بیارینش اینورتر
...
کلاس زیست ما اینجوری میگذره... خیلی خوش میگذره
+ تازه امروز یکی از بچه ها گفت خانوم سی سال دیگه؟ ... که بعدش کلی معلم اذیتش کرد و موضوع کشید به ژنتیک و این حرفا
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 172
این بخش بهتون یاد میده که اگه استاد پا نداد چیکار کنین که اونم کم کم ....آره دیگه...
خب برین ادامه مطلب.
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 209
کسی این عکسو یادش میاد؟
مال تابستون پارساله که از کلاسای طبقه ی دوم مدرسمون عکس گرفته بودم... تو وب قبلی هس هنوز
هیچی دیگه خواستم بگم این عکسی که میبینین الآن کلاس ماس
خاطرات ما سه تا...برچسب : نویسنده : مکسی 3msm بازدید : 130